فروش آرزو در آموزشگاههای بازیگری
تاریخ انتشار: ۱۸ شهریور ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۶۴۷۴۹۷
به همین خاطر شاید ثبت نام در آموزشگاه های بازیگری که نام یکی از آرتیست های مشهور بر سردر آنها نقش بسته و شرکت در کلاس ها آنان، کوتاه ترین راه برای رسیدن به هدف باشد. اما غافل از اینکه اینجا فقط آرزو می فروشند و دیگر هیچ. برای آگاهی از وضعیت آموزشگاه های بازیگری و اتفاقاتی که در آنها می افتد و رویاهای نوجوانانه ای که هرکز تعبیر نشده و با پژمردگی به حقارت تبدیل می شوند به سراغ خانم سارا موذنی جولاندان، تهیه کننده، بازیگر و مدیر یکی از موسسات فرهنگی و هنری رفتیم تا گفتگویی با ایشان داشته باشیم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به عنوان کسی که در آموزشگاه با هنرجویان و به خصوص دختران و پسران نوجوان و علاقمند به سینما و تئاتر روبرو هستید، بفرمایید در حال حاضر چه اتفاقی در آموزشگاهها می افتد و مسیر آنها به چه سمتی است؟
برای صحبت کردن در این موضوع باید دو بخش را مد نظر داشت. یکی حومه تهران بزرگ و دیگری شهرستانها.رشته سینما و بازیگری همیشه مورد توجه عموم بوده و همچنان ادامه دارد و کسی نمیتواند منکر علاقمندی جمع کثیری از مردم به این حوزه شود.در تهران، نوجوانان و جوانان زیادی وجود دارند که علاقمندند وارد این دنیا شوند و به همین خاطر به دنبال نقطهای برای آغاز و شروع دیده شدن هستند. بر همین اساس برخی از دانشگاهها و گروهی نیز از موسسات این کار را پیگیری میکنند. اما در شهرستانها معمولاً کسانی که این کار را آموزش میدهند زبده و یا کارشناس این رشته نیستند.این ضعف را در تولیدات آنها نیز میتوانیم ببینیم که کارهای ضعیفی به شبکهها ارایه می شود. به همین دلیل شاهد هستیم در شهرستانها برخی کلاهبرداریها باب شده و صورت میگیرد.عملاً نوعی کلاهبرداری از هنر اتفاق می افتد که به نام «فروش دیالوگ» شهرت یافته است.به نحوی که دیالوگها را به صورت خطی یا کلمهای به بازیگران میفروشند.مثلاً یک واژه «سلام، خوبی» را میفروشند آن هم به قیمتهای بالا تا بازیگر یا هنرجویی که تازه وارد این عرصه شده در فیلم آن را بگوید و دیده شود.
یعنی گفتن یک جمله در فیلم خیلی مهم است؟ مگر نباید حضور بیشتر مورد توجه قرار بگیرد؟
زمانی که کسی در فیلم حضور پیدا کند اما دیالوگی نداشته باشد، عملاً هنرور است و نمیتوانیم نام او را بازیگر بگذاریم. بنابراین گفتن یک جمله در فیلم بسیار مهم است.
یعنی نداشتن یک دیالوگ، بازیگر را به هنرور تقلیل میدهد. بنابراین آنها دوست دارند در فیلم صحبت کنند تا دیده شوند. این دیالوگ مهم نیست که در مقابل چهره یا نقش اول باشد یا جای دیگری، فقط باید گفته شود تا شخص در فیلم به چشم بیاید.
به همین خاطر پدر و مادرها دیالوگها را به صورت کلمهای یا خطی میخرند به این امید که فرزندشان در فیلم دیده شود. اما زمانی که کسی آموزش بازیگری را به صورت کامل ندیده باشد این اتفاق تاثیر منفی دارد. در سینما، کارشناسان به راحتی این موضوع را تشخیص میدهند و میدانند که این شخص بازیگر نیست و قرار نیست به جایی برسد.
پس معتقدید آموزشگاه ها و موسسات را نمی توان در یک دسته قرار داد.
همین طور است. در تهران موسسات به دو گروه تقسیم شدهاند. یکی موسساتی که تولید محتوا دارند و از افرادی در جهت آموزش بهره می برند که کارشناس هستند. چون می دانند بعد از آموزش های بازیگری، خودشان قرار است با این بچهها فیلم بسازند، پس باید نفراتی حرفه ای و کار بلد تربیت کنند.
دسته دوم آموزشگاه هایی هستند که تعدادشان هم زیاد است و در گروهی قرار دارند که یک بازیگر معروف، آموزشگاه را به نام خودش میزند و افتتاح میکند اما هرگز در آموزشگاه حضور ندارد.
بچههایی که از شهرستان میآیند و قصد دارند فلان بازیگر مشهور و نامداری که در فلان فیلم بازی کرده است را از نزدیک ببیند و تحت تعلیمش قرار بگیرند به این موسسات می روند و در جایی ثبت نام می کنند که نام بزرگی بر سر در آن نقش بسته است.
این بچهها فکر میکنند که همان شخص قرار است به آنها آموزش بدهد و روزی به جایگاه و شهرت مربی برسند، اما این بازیگر هرگز به این آموزشگاه نمیآید و اساتید دیگری کار تدریس و آموزش را برعهده دارند.
بعضاً هم وقتی آموزشگاه میگوید که فلان بازیگر مشهور قرار است کارهای آموزشی را انجام دهد، در مجموع کل کلاسها شاید ۲ یا ۳ جلسه از حضور آن بازیگر استفاده کند.
جالب اینکه در این چند جلسه هم معمولا بازیگر فقط از خاطرات و پشت صحنههایش برای هنرجویان صحبت می کند.
این آموزشگاهها با دادن یک مدرک بچهها را رها میکنند و متاسفانه دختران و پسران نمیدانند در این بازار باید به کدام سو بروند.
بارها دیده شده این هنرجوها بعد از اتمام کلاس هایشان به جاهای دیگر می روند، فکر میکنند حضور در آن آموزشگاه برایشان یک رزومه حساب میشود در حالی که این چنین نیست و ما میدانیم آنها چیزی از بازیگری نمیدانند.
رزومه یعنی شما آموزش کامل دیدهاید و از شما در فیلم یا سریالی دعوت شده و یا یک کار هنری ساخته شده باشد، نه اینکه بعد از چند جلسه با یک مدرک رها شده باشید.
البته گروهی از مردم هم وجود دارند که فکر میکنند ذاتاً بازیگر هستند و در تمام طول زندگی به صورت حرفه ای در حال بازی هستند. باید گفت که اینها به هیچ عنوان بازیگر نیستند.
حتی برخی از آرتیست های حرفهای نیز عنوان می کنند به یکباره وارد سینما شده و کار بازیگری را شروع کردهاند. اما باید گفت شاید این اتفاق افتاده باشد اما آنها بعد از ورود به عرصه هنر سینما حتما آموزش دیده و تجربه کسب کردهاند و اصول را پله پله آموخته و پیش رفتهاند.
جایگاه دختران در سینما و این هنر را در حال حاضر چطور ارزیابی میکنید و میزان علاقمندی آنها برای ورود به سینما چقدر است؟
طبیعتاً دختر خانمها بیش از آقا پسرها علاقمند به ورود به عرصه سینما هستند. آنها دوست دارند محبوب و مشهور شوند به خصوص این موضوع در قشر نوجوان بیشتر به چشم میخورد.
نوجوانان با پدر و مادرهایشان در ارتباط هستند و والدین نیز به حق از ورود آنها به سینما هراس دارند. در بسیاری از موارد هم والدین حق دارند زیرا میترسند، و همین امر مانعی برای ورود به دنیای سینما به شمار می آید.
متاسفانه نوجوانان و حتی جوانان مورد سوء استفاده های مختلف قرار می گیرند که ترجیح می دهم بیشتر در مورد سوء استفاده های مالی صحبت کنیم.
با این حجم از علاقمندی نوجوانان و جوانان برای ورود به آموزشگاه های بازیگری چند درصد از آنها تئاتر را به عنوان هنر مورد علاقه خود پذیرفته و به سمت آن میروند؟
در کمال تاسف باید گفت دنیای تئاتر کمرنگ شده و بسیار از گذشته ضعیفتر است. تقریباً هیچ هنرجویی به تئاتر نگاه نمیکند و علاقهای برای ورود به تئاتر با گذر از این کلاسها ندارد.
اگر قرار باشد رقمی عنوان شود باید بگویم از هر ۲۰۰ نفر شاید، آن هم شاید یک نفر به خاطر تئاتر وارد کلاسهای آموزش بازیگری شود.
بازیگران تئاتری داریم که زبده این کار هستند و بسیار مسلط اما بحث اکتسابی چیز دیگریست و باید حتما مباحث آکادمیک هم در هنر مورد توجه باشد.
مهجور ماندن تئاتر به این خاطر است که بازدید کننده کمتری دارد و حتی اگر به بازیگران قدیمی و حرفهای آن هم نگاه کنیم، هنوز وضع مالی خوبی ندارند. به همین دلیل تمایل مردم به سمت تئاتر کم است و سینما را به خاطر محبوبیت و شهرت و بازدید کننده میلیونی بیشتر قبول دارند.
فراموش نکنیم که مباحث مالی بسیار مهم است و حتماً بیش از ۹۰ درصد علاقمندان به سینما به خاطر زندگی تجملی برخی بازیگران این هنر را دوست دارند. نوجوانان فکر میکنند روزی به آن جایگاه خواهند رسید.
البته همه بازیگران زندگی مرفهی ندارند و اگر بخواهیم در مورد کسانی که زندگی لاکچری دارند صحبت کنیم باید بگوییم افرادی هستند که آزمونهای سختی را گذرانده و در صدر بازیگران سینما قرار گرفته اند. کسانی که حالا به فروش و جذب مخاطب در گیشه کمک زیادی میکند.
خوب یا بد، این بازیگران میدانند حلقه سینما روی آنها میچرخد و مدیر برنامههایشان قیمتهایی را اعلام میکنند که بسیار نجومی است و تهیه کنندگان نیز دستشان در این بازی بسته شده است.
ضمن اینکه ما نمیتوانیم فکر کنیم این بازیگران، حتما به خاطر رزومه قوییشان، معروف هستند.
چون افراد زیادی هستند که با سابقههای درخشان و کارهای فاخر و ماندگار در پرونده خود، الان یا در نانوایی کار میکند یا بازیگری را رها کرده و در خانه نشسته و یا در گوشه ای از خانه سالمندان روزگار سپری می کند.
علاقمندان به سینما باید بدانند این حلقه زندگی تجملاتی در بین چند نفر است و اصلاً قرار نیست همه کسانی که وارد عرصه سینما می شوند در چنین جایگاهی قرار بگیرند. البته همه هنرجویانی که به امید دریافت دستمزد بالا و زندگی های آنچنانی به آموزشگاهها مراجعه میکنند هم نمی توانند به نقاط ویژهای برسند.
فکر نمی کنید برخی صحبت های افراد مشهور هم به این موضوع دامن می زند؟
همینطور است و باید بدانیم عوامل و همکاران ما نیز مقصر هستند. ما عزیزی را میشناسیم که گفته از بازیگرانی که علاقمند به حضور در برنامه های تلویزیونی هستند پول گرفته میشود. جمله این همکار تا اینجا درست است اما ایشان در ادامه گفتهاند ما برای برنامه های خودمان نه تنها پولی دریافت نمیکنیم بلکه به آنها حقوق می دهیم تا درآمد داشته باشند.حالا سوال این است، شما در کدام یک از برنامههایتان از کار اولیها استفاده کردهاید؟ اصلاً کار اولی هیچ، از چه کسی استفاده کردهاید که رزومه قابلی نداشته یا بازیگر نامداری نبوده؟
وقتی این جمله عنوان میشود کسانی که در حومه شهر یا شهرستانها هستند فکر میکنند با ورود به تلویزیون یا یک مسابقه می توانند به کسب درآمدهای بالا برسند. متاسفانه این جوانان راه و کار اصلی خود را رها کرده و به جایی میآیند که هیچ افقی ندارد.
برخی از جوانان که در شهرستانها شغل و حرفهای دارند، تمام زندگیشان را میفروشند و به امیدی به تهران میآیند و در مسیری قرار می گیرند که اصلاً نمیدانند کجاست و به چه سمتی میرود.
چه کسی باید پاسخگوی اینها باشد چه کسی به اینها آرزو فروخته...!
در کلامی سادهتر باید بگویم که متاسفانه فروش آرزو در میان جوانان به امید درآمدزایی بسیار زیاد شده است.
نگاهتان به نمایش های خانگی چطور است؟
دنیای نمایشهای خانگی با سینما و تلویزیون در حال تغییر است. هم از لحاظ سوژه و هم پوشش و برخورد و حتی جذابیت و علاقهمندیها.
برای تفکیک اینها باید سینما را در یک دسته و نمایشهای خانگی و تلویزیون را در دسته دیگر قرار دهیم.
سینما به خاطر جذب مخاطبانش به سمتی میرود که بازیگران خاص و محدودی را انتخاب می کند.
سینما از بازیگرانی استفاده میکند که عملاً ما به آنها میگوییم تیپ. یعنی بازیگران از قیافههای طبیعی استفاده نمیکنند. بازیگران این عرصه می توانند راحت تر از چهرههای عمل کرده و یا لباسها و آرایشهایی که نظارت کمتری روی آنهاست استفاده کنند. در نتیجه جذب مخاطب بیشتر صورت می گیرد.
اما تلویزیون و نمایش های خانگی محدودیتهایی دارند که کمی دست آنها را میبندد.
ناگفته نماند ما سریال و فیلم های تلویزیونی فاخری داریم که با حجاب و عفاف پیش رفته و بسیار دیده شده و بازیگرانشان خوش درخشیدهاند.
این بازیگران تیپ نیستند بلکه شخصیت هستند. مثل بازیگران پدرسالار، دل شکسته و یا آژانس شیشهای. بازیگرانی که شخصیت هستند و توانسته اند جای خود را در خانه ها و دل مردم باز کنند.
این بازیگران از چهرههای عمل کرده یا آرایشهای غلیظ و یا لباسهای آنچنانی استفاده نکردند. اما موضوع و قدرت فیلمنامه آنچنان بالاست و بازیگران بقدری توانمند هستند که میتوانند مخاطب را جذب و نگهدارند.
پس معتقدید یک فیلمنامه و بازی قوی می تواند حتی حجاب را تبلیغ کند؟
بله. چرا الان دختران ما باید فکر کنند برای ورود به سینما، قبل از هنر بازیگری، به یک چهره عمل کرده و لباس های خاص و آرایش غلیظ احتیاج دارند.
من شاهد دخترانی بوده ام که قبل از ثبت نام در آموزشگاه میپرسند ما چادری هستیم و محجبه آیا میتوانیم بیاییم...؟!
این سوال طوریست که گویی برای آنها محدودیتی وجود دارد اما اینطور نیست.
باید بدانیم که بازی خوب هرگز به لباس و آرایش ختم نمیشود و اگر بازیگر و فیلمنامه توانایی کامل را داشته باشند، فیلمهای مذهبی بسیار فاخری رقم خواهد خود.
به نظر شما چند درصد از استعدادهای سینما در استانها کشف میشود؟
این یک حقیقت است که هرچه فضا بستهتر باشد، هر چند تلاش بیشتر می شود اما افراد برای پیشرفت کار سختتری پیش رو دارند.
اگر بگوییم هنر، فقط استعداد است اشتباه کردهایم، چون بخش اعظمی از هنر اکتسابی است که باید با تلاش و آموزش به دست بیاید.
خیلی از استعدادها در شهرستانها هستند اما به خاطر محدودیتهایی که دارند توان رسیدن به شهرها و دیده شدن را ندارند.
استعدادهایی که آنجا هستند انگار دور خود می چرخند. مثلاً به آموزشگاه می روند و بعد از اتمام کلاس ها فکر می کنند دوباره برای آموزش باید به تهران بیایند. به تهران میآیند و با عشق و امید دیدن یک بازیگر مشهور و تحت تعلیم او قرار گرفتن، ثبت نام می کنند و بعد از گرفتن مدرک سرافکنده و شکست خورده به شهر خود باز می گردند.
در شهرستانها استعدادهای بسیار قابل و با لیاقتی وجود دارد که میتوانند با آموزش های لازم توانمندی هایشان را به نمایش بگذارند.
من هم یک شهرستانی هستم آن هم به عنوان یک دختر که شرایط سختی را تحمل کردهام تا بتوانم در مسیر اصلی قرار گرفته و کار کنم.
باید فراموش کنیم که بخواهیم از کار بازیگری به عنوان شغل اول کسب درآمد کنیم و مبادا کسی حرفه و شغل خود را کنار بگذارد و به امید پولدار شدن به این سمت بیاید.
هنر، شغل دوم است نه شغل اول. بنابراین نباید حرفه قبلی خود را از دست بدهیم.
ببینید حتی بازیگران بزرگ هم یک رستوران یا فروشگاهی راه اندازی می کنند تا بتوانند کمکی برای امرار معاش و زندگی خود داشته باشند.
دختران و پسران اگر یک نگاه منطقی دارند و میدانند، نمی شود یک شبه ره صد ساله را پیمود، آنوقت وارد عرصه هنر شوند.
هرگز به خاطر چهرهها و بازیگران مشهور به تهران نیایند و اگر هم قرار است ثبت نامی داشته باشند به آموزشگاههایی بروند که با استفاده از نیروهای آموزش دیده خودشان کارهای بزرگ می سازند.
متاسفانه برخی آموزشگاهها آمال و آرزوها را میفروشند. دخترانی که فکر میکنند فلان کارگردان یا دستیار، همراه آنان است و آنها را به مدارج بالا خواهد رساند، سخت در اشتباه هستند و اصلاً چنین اتفاقی نمی افتد. اگر هنر را برای هنر میخواهند و طاقت و تحمل سختی ها را دارند وارد این دنیا شوند و کار را شروع کنند.
منبع: جام جم آنلاین
کلیدواژه: آموزشگاه های بازیگری آموزشگاه های بازیگری نمایش های خانگی شهرستان ها برای ورود داشته باشند آموزشگاه ها فکر می کنند کلاس ها حرفه ای ثبت نام بچه ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت jamejamonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام جم آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۶۴۷۴۹۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سقوط پوتین؟ شاید آرزو بر جوانان عیب نیست / گورباچف مایه عبرت ولادیمیر پوتین شده است / چرا روسیه پوتین با شوروی در آستانه سقوط متفاوت است
به گزارش جماران، پیتر روتلند، استاد در دانشگاه وسلین و دانشیار مرکز دیویس برای مطالعات روسیه و اوراسیا در دانشگاه هاروارد در تازه ترین نوشتار برای Responsible Statecraft درباره خطرات توهم فروپاشی حکومت ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه نوشت:
ماکسیم ساموروکوف از مرکز کارنگی اخیراً مقالهای را با عنوان «رژیم شکننده پوتین» در فارن افرز منتشر کرده و استدلال کرده که مانند حکومت شوروی ، سیستم سیاسی پوتین نیز همیشه در آستانه فروپاشی است. این استدلال بر اساس یک قیاس مستقیم تاریخی به دست می آید. نظام شوروی قوی و تغییرناپذیر به نظر می رسید و عملاً هیچ کس فروپاشی آن را پیش بینی نمی کرد اما فروپاشید. به همین ترتیب، سیستم پوتین قوی و مقاوم به نظر می رسد و کمتر کسی می تواند فروپاشی آن را تصور کند. اما فروپاشی آن نیز رخ خواهد داد.
می توان فهمید که چرا این استدلال برای Foreign Affairs جذاب است. آرزو همیشه مخاطب را جذب می کند: مردم دوست دارند آنچه را که می خواهند بشنوند به آنها گفته شود. شاید بهتر باشد اینطور القا شود که بدون هیچ چشماندازی برای یک ضد حمله موفق در اوکراین، محتملترین سناریو برای پیروزی اوکراین، فروپاشی رژیم در روسیه است.
قیاس های تاریخی می توانند جذاب اما گمراه کننده باشند زیرا ممکن است توجه ما را بر شباهت های سطحی متمرکز کنند، در حالی که تفاوت های ساختاری را نادیده می گیرند. واقعیت این است که چندین جنبه مهم وجود دارد که رژیم پوتین در مکان بسیار متفاوتی با اتحاد جماهیر شوروی قرار دارد.
اولاً، میخائیل گورباچف تنها شش سال در قدرت بود و هرگز نتوانست کنترل مؤثری بر حلقه داخلی رهبران شوروی و یا بوروکراسی در کل ایجاد کند. در نتیجه، ابتکارات سیاستی او با اجرای مؤثر همراه نشد و او را مجبور به اتخاذ اقدامات رادیکالتر کرد که کل سیستم را بیثبات کرد. در مقابل، پوتین خیلی سریع پس از به قدرت رسیدن در سال 2000، کنترل قوی بر نخبگان رقیب اعمال و «عمود قدرت» را احیا کرد. او 24 سال است که این مسئولیت را بر عهده داشته است و اکثر تحلیلگران موافقند که پایه های نهادی رژیم پوتین قوی است و احتمالاً پس از مرگ بنیانگذار خود ، نیز جان سالم به در خواهد برد. دوم، یکی از عوامل مهم در فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، این واقعیت بود که این شوروی در حال مبارزه با یک جنگ غیرقابل پیروزی در افغانستان بود که آن را مجبور به مذاکره با غرب کرد. روسیه در حال جنگ در اوکراین است در حالی که هنوز به پیروزی خود مطمئن است. سوم، اتحاد جماهیر شوروی ورشکست شده بود، کسری تجاری داشت و در خارج از کشور پول قرض می گرفت. اما اکنون علیرغم فشار تحریم های غرب، روسیه در سال گذشته 50 میلیارد دلار مازاد تجاری داشت. اقتصاد برنامهریزیشده شوروی سفت و سخت و گودالی از یارانههای دولتی بود. بر خلاف اتحاد جماهیر شوروی، روسیه دارای یک اقتصاد سرمایه داری پویا است که به خوبی با اقتصاد جهانی ادغام شده و کارآفرینان آن در دور زدن تحریم های غرب ماهر شده اند. چهارم، اتحاد جماهیر شوروی، فدراسیونی بود که 52 درصد جمعیت آن را روسها تشکیل میدادند. روسیه پوتین یک کشور متمرکزتر است که روس ها 82 درصد از جمعیت آن را تشکیل می دهند.مسلماً احتمال شورش اسلامگرایان در قفقاز شمالی یک چالش امنیتی بالقوه است. اما منطقی که رمضان قدیروف، رهبر چچن را به یک رعیت وفادار مسکو تبدیل کرد، در مورد هر جانشینی صادق است: بهتر است از جریان کمک های مسکو لذت ببرید و لامبورگینی بخرید تا اینکه آواره ای با جیب خالی باشید. چچنی ها از جنگ های اول و دوم درس گرفته اند: استقلال طلبی ارزش تلاش ندارد. هیچ یک از جمهوری های قومی دیگر در فدراسیون روسیه علاقه ای به آغاز جنگ با مسکو ندارند.
حمله 22 آوریل به تالار شهر کروکوس نه تنها یادآور این نکته بود که تروریسم اسلام گرا همچنان یک تهدید امنیتی برای روسیه است، بلکه نشان دهنده شکست اطلاعاتی گسترده توسط سرویس های امنیتی روسیه بود. ایالات متحده از قبل به آنها هشدار داده بود که چنین حمله ای در راه است: آنها باید نگهبانان مسلح را در تمام سالن های کنسرت در مسکو قرار می دادند. با این حال، حملاتی مانند کروکوس باعث تغییر رژیم در روسیه نمی شود.
تروریست ها نه از قفقاز شمالی، بلکه از تاجیکستان آمده اند. این نشان می دهد که 8 میلیون کارگر مهاجر از آسیای مرکزی یک خطر امنیتی بالقوه هستند. اما ارزش آنها در اقتصاد روسیه با نیروی کار کم، حداقل در حال حاضر از چالش امنیتی آن بیشتر است.
شورش واگنر در ژوئن 2023 یک تحول خارقالعاده بود؛ جدیترین تهدید برای ثبات رژیم پوتین از زمان تأسیس آن در سال 2000. ما هرگز نمیدانیم اگر او به کرملین می رسیدچه اتفاقی میافتاد. اگر یوگنی پریگوژین به عقب برنگشته بود، اما به نیروهای خود دستور داده بود تا به سمت مسکو پیشروی کنند چه سناریویی شکل گرفته بود. آنچه ما می دانیم این است که قیام شکست خورد. پریگوژین مرده و دفن شده و ثبات رژیم به سرعت برقرار شد.
اجازه دادن به گروه واگنر برای توسعه تا جایی که بتواند آن شورش را به راه بیندازد، یک اشتباه جدی از سوی پوتین پس از تصمیم او برای آغاز تهاجم تمام عیار به اوکراین بود. اما یک امر دور از ذهن باقی می ماند و نمی تواند به عنوان پایه ای برای سیاست ایالات متحده عمل کند.
برای پیروز شدن در دیپلماسی و جنگ نیاز به ارزیابی واقع بینانه از نقاط قوت و ضعف دشمن است. فروپاشی ناگهانی اتحاد جماهیر شوروی به ما یادآوری می کند که انتظار چیزهای غیرمنتظره را داشته باشیم اما پوتین (و رئیس جمهور چین، شی جین پینگ) از اشتباهات گورباچف درس گرفته اند. واشنگتن نباید سیاست روسیه خود را با این فرض استوار کند که صاعقه دو بار به یک مکان برخورد خواهد کرد.